نظریه های روان درمانی تاریخچه - چارچوب نظری - کاربرد درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدید آخرین مطالب
نويسندگان سه شنبه 29 فروردين 1391برچسب:, :: 18:16 :: نويسنده : نصرت نوجوان
به بیست و چهار ساعت گذشتهی خود فکر کنید.آیا در طول این مدت لحظاتی وجود داشت که شما درست شبیه زمانی که کودک خردسالی بودید رفتار، فکر و یا احساس کنید؟آیا زمان هایی وجود داشت که رفتار، فکر و یا احساس شما درست مانند آنچه که در زمانهای گذشته از والدین یا جانشینان آنها کسب کردهاید باشد؟و آیا هنوز موارد و موقعیتهایی وجود دارد که رفتار، افکار و احساسهای شما فقط یک پاسخ مستقیم این زمانی این مکانی به آنچه که در آن لحظهی خاص اتفاق میافتد، باشد؟در این موقعیتهاست که شما به عنوان انسان بزرگسالی که هماکنون هستید پاسخ میدهید به جای این که پاسخ شما از ژرفنای دوران کودکی شما برخاسته باشد.همین حالا زمانی بگذارید و حداقل یک مورد از هر کدام از این سه روش مختلف رفتار، فکر و احساس که میتوانید از بیست و چهار ساعت گذشتهی خود بیاد آورید بنویسید.با این کار شما اولین تمرین استفاده از الگوی حالات نفسانی را انجام دادهاید.حال بیایید دربارهی آنچه که انجام دادهاید فکر کنید. شما سه روش مختلف زندگی در این جهان را آزمودهاید. هر یک از اینها شامل یک رشته از رفتارها، افکار و احساسها است. زمانی که رفتار، افکار و احساسهایم درست مانند زمانی است که یک کودک بودم، در حالت نفسانی "کودک" خود قرار دارم. و وقتی که رفتار، افکار و احساسهایم درست شبیه والدینم و یا جانشینان آنهاست، من در حالت نفسانی "والد" خود قرار دارم. و وقتی که رفتار، افکار و احساسهایم پاسخی مستقیم به وضعیت این زمانی این مکانی در رابطه با آنچه در اطرافم میگذرد است و تمام توانایی را که به عنوان یک انسان بزرگسال دارم، به کار میگیرم، در حالت نفسانی "بالغ" خود قرار دارم. زمانی که این سه حالت نفسانی را در کنار یکدیگر بگذاریم، الگوی حالات نفسانی سه بخش شخصیت را که در واقع هستهی اصلی نظریهی تحلیل رفتار متقابل است، بدست آوردهایم. به صورت قراردادی سه دایره در کنار یکدیگر نمایانگر این سه بخش هستند.
مثالهایی از جابجایی حالات نفسانی جین در خیابان پر ترافیکی مشغول رانندگی است. ثانیه به ثانیه او شاهد وضعیت و سرعت سایر وسایل نقلیهای است که در اطراف او هستند، او با توجه به علائم رانندگی اتومبیل خود را در رابطه با آنچه در اطرافش در وضعیت این زمانی این مکانی میگذرد، کنترل میکند. جین در حالت نفسانی "بالغ" خود قرار دارد. در همین زمان، رانندهی دیگری با سرعت جلوی او میپیچد و راه را بر او میبندد. در آن واحد جین از اینکه این دو خودرو با یکدیگر تصادف کنند، احساس ترس و وحشت میکند. او نگاه سریعی به آینهی عقب میاندازد و میبیند که خیابان در پشت سر او خلوت است و از سرعت خود به آهستگی میکاهد به طوری که از تصادم دو خودرو جلوگیری میکند. در تمام این مدت جین درحالت نفسانی "بالغ" خود باقی مانده است. احساس ترس و وحشت او پاسخ مناسبی به خطرات این زمانی این مکانی بوده است، و این هراس به او کمک کرد تا با سرعت بیشتری واکنش نشان دهد و از برخورد خودروها جلوگیری به عمل آورد. حال با دیگر رانندگانی که پهنای جاده را در پیش دارند و به سرعت از کنار او میگذرند، سری تکان میدهد و لبهای خود را به نشانهی اعتراض میگزد. جین به سرنشینان خودرو رو میکند و میگوید: "به چنین رانندگانی نباید اجازهی رانندگی در این جادهها را داد." در این لحظه جین به حالت نفسانی "والد" خود تغییر مکان داده است. زمانی که دختر کوچکی بود، اغلب اوقات در کنار پدرش که رانندگی میکرد مینشست و او را در حالی که اعتراض خود را به تخلفات دیگر رانندگان با تکان دادن سر و گزیدن لبها نشان میداد، نگاه میکرد. چند دقیقه بعد، جین به سوی ادارهاش میرود و به ساعتش نگاه میکند و درمییابد که به علت ترافیک سنگین، به جلسهی مهمی که با رئیسش داشته دیر میرسد. قلبش فرو میریزد و برای لحظهای وحشت زده میشود. اکنون جین به حالت نفسانی "کودک" خود وارد شده است. او خاطرات دوری از دیر رسیدن به مدرسه و ترس از این که معلم او را تنبیه کند، داشته است. احساس هراس او در واکنش به آن خاطرات دور است و نه در پاسخ به آنچه که در وضعیت بزرگسالی او اتفاق میافتد. در این لحظه جین از این که دوران کودکی خود را بازنوازی میکند آگاهی هشیارانه ندارد. اگر از او میپرسیدند که "آیا این موقعیت چیزی از دوران کودکی تو را به یادت میآورد؟" او ممکن بود صحنهی کلاس درس را به بخش خاطرات آگاه خود بیاورد. در غیر این صورت ممکن بود آن خاطرات دردناک را به تمامی مدفون کند، به طوری که به هیچ وجه قادر نباشد آنها را فوراً به خاطر آورد. او برای اینکه بتواند این خاطرات عمیق و قدیمی را به بخش آگاه خود بیاورد زمان طولانی تری لازم دارد و حتی شاید نیاز به روان درمانی داشته باشد. حال که جین احساس ها و افکار دوران کودکی خود را مجدداً تجربه میکند، او همچنین بعضی از رفتارهایی را که در تمام سالیان گذشته به عنوان یک دختر مدرسهای داشته است نشان میدهد. قلب او به شدت میزند. دستانش را جلوی دهانش میگیرد و چشمانش از حدقه در میآید. از نزدیک میتوانستید ببینید که خیس عرق شده است. بعد از چند دقیقه جین با خود فکر می کند: "صبر کن ببینم، من از چی دارم میترسم؟ رئیس من یک خانم منطقی است. او میتواند بفهمد چرا من دیر کردهام. به هر صورت ما میتوانیم زمان از دست رفته را با کوتاه کردن وقت استراحت جبران کنیم." جین به حالت نفسانی "بالغ" خود بر میگردد. سرنشین خودرو، او را در حالت آرامش میبیند و جین دستش را از جلوی دهانش بر میدارد. چهرهی جین با تبسمی ملیح گشوده میگردد و سپس میخندد. خندهی او خندهی واقعی جین به عنوان یک زن بزرگسال و رشد یافته است و کاملاً با خندههای عصبی یک کودک وحشتزده متفاوت است.
قبل از این که بیشتر بگویم، به مثالهایی که از حالات نفسانی "کودک"، "والد" و "بالغ" خود در بیست و چهار ساعت گذشته تهیه کردهاید، برگردید. منبع: بانک مقالات روان شناسی و مشاوره نظرات شما عزیزان: موضوعات
پيوندها
|
|||
![]() |